بابا آشپزی میکنه
مانی مامان دیروز غروب بابات اومد خونهءمامانی دنبالم و تو راه بهم گفت تو برو یه زرشک پلو مشتی درست کن منم میرم جایی و بر میگردم.منم عصبانی شدم و اخم کردم که الان دیگه وقت غذا پختن نیست و یه چیز ساده درست میکنم.بابات هم گفت خوب حالا اخم نکن هر چی دوست داری درست کن. وقتی دید من ناراحت شدم نرفت بیرون و با من اومد خونه گفت به خاطر تو نرفتم. رفتم تو آشپزخونه که شام درست کنم که بابات اومد و گفت برو بیرون امشب من شام میپزم. من اصلا راضی به زحمت بابات نیستم البته این که تعارفه چون بابات موقع آشپزی کل آشپزخونه رو روغنی میکنه اما بلاخره کار خودش رو کرد من هم وایستادم کنارشو هی تمیز کاری میکردم. برنج رو که گذاشت طوفان شروع شد و برق هم قطع شد.به ...
نویسنده :
مامان ماني جون
13:26